برای فاطمه

 

سلام عزیز دلم

سلامی به گرمی همون پتویی که برای اولین بار تو روز ده بهمن پیچیدن دور بدن کوچولوت تا سرما نخوری....

سلامی به لطافت اولین بوسه ای که مادرت رو دستای کوچولوت زد....

سلامی به زیبایی صورت کوچولوی نازت که ازش عکس نداری...

عزیزم سلام

شاید این آخرین باری باشه که من اینجوری به یه نفر تولدشو تبریک میگم....

پس خوب بخونشون .... امسال بعد چهارسال میخوام همه ی حرفای دلمو بهت بزنم....

خب....؟

میخوام قصه ی خودمو و خودتو و عشقمون رو که ، زیبا ترین احساسیه که تا حالا تجربش کردیم بگم....

تا دنیا بدونن عشق رو نباید تو آغوش غریبه تجربه کرد...

عشق توی نگاه ساکت ترین و نزدیک ترین آدم دنیا بهته...

عشق تو دستایی که بی منت و انتظار اشکاتو پاک میکنه...

عشق قصه ی من و توست

فقط همین.... 

.

.

.

.

فاطمه تولدت مبارک...!

جز تو ....

کی میتونه عزیز من باشه؟

کی میتونه تو قلب من جا شه؟

مگه میشه مثل تو پیدا شه؟

همه چیزم ...

وای عزیزم...

.

.

.

 

جز من....

کی واسه دیدن تو حریصه؟

اسمتو رو قلبش مینویسه ؟

گونه هاش از ندیدنت خیسه؟

همه چیزم ...

وای عزیزم...

.

.

.

.

تو نباشی بیقرارم

بد میبینم ، بد میارم

بی تو من....

حس ندارم سر به زیرم

گوشه گیرم گوشه گیرم

.

.

.

.

بی تو من

همه چیزم

وای عزیزم

.

.

.

 

 

 

 

واسه ما دوتا کی بهتر از ما؟

از همین امروز تا آخر دنیا

همه چیزم

وای عزیزم

همه چیزم

وای عزیزم

همه چیزم

آی عزیزم